چرا چو شادی از این انجمن گریزانی
چو طاقت از دل بی تاب من گریزانی
زدیده ای که بود پاکتر از شبنم صبح
چرا چو اشک من ای سیمتن گریزانی
درون پیرهنت گر نهان کنیم چه سود
نسیم صبحی و از پیرهن گریزانی
چو آب چشمه ، دلی پاک و نرم خو دارم
نه آتشم، که زآغوش من گریزانی
رهی ، نمی رمد آهوی وحشی از صیاد
بدین صفت که تو از خویشتن گریزانی
(رهی)
سلام قربونت برم خوبی؟آپ قشنگیه به ما هم سر بزن خوشحال می شیم...
سلام...
ببخشید که نمی تونم زیاد سر بزنم کنکوره و هزار مشکل...اومدم بگم اون لینک که گفته بودید را قرار دادم...
راستی صدای سکوت را که فراموش نکردید کردید؟!